تحقیقات پلیس برای دستگیری این سارق حرفهای با شکایت یکی از مالباختگان در دادسرای جنایی تهران آغاز شد. این مرد در تشریح ماجرا به دادیار رضوانفر گفت: مدتی قبل در یکی از خیابانهای تهران با دختر جوانی به نام لیلا آشنا شدم. او دانشجو بود و در تهران تنها زندگی میکرد.
من که از لیلا خوشم آمده بود یک روز برای آشنایی بیشتر او را به رستورانی در مرکز شهر دعوت کردم اما او مدعی شد که ترجیح میدهد در بیرون از رستوران و در داخل ماشین بنشیند و غذا بخورد.
من هم برای تهیه غذا از ماشینم پیاده شدم اما وقتی از رستوران خارج شدم نه از ماشینم خبری بود و نه از لیلا. تازه آنجا بود که متوجه شدم فریب یک دختر سارق را خوردهام و او با انگیزه سرقت با من طرح دوستی ریخته بود.
بعد از اظهارات مرد جوان به دستور قاضی رضوانفر، جستوجوی پلیسی برای بهدام انداختن دختر سارق آغاز شد. ماموران در نخستین اقدام مشخصات خودروی مسروقه را به تمامی تیمهای گشتی مخابره کردند و مدتی بعد خودروی مسروقه درحالیکه مرد میانسالی سوار آن بود در یکی از خیابانهای شهر شناسایی شد.
ماموران وقتی مطمئن شدند این خودرو همانی است که توسط دختر دانشجو ربوده شده بود، به راننده دستور ایست دادند و بعد از توقف خودرو، او را دستگیر کردند.
من سارق نیستم
مرد میانسال به اداره آگاهی انتقال یافت و در بازجوییها گفت: سوار خودروی پژو 206 خودم در خیابان پاسداران در حرکت بودم که پشت یک چراغ قرمز با دختر جوانی آشنا شدم. این دختر سوار یک پراید بود و ادعا میکرد که عاشق پژو 206 است.
در همان چند دقیقه ما با هم آشنا شدیم و او بعد از اینکه اعتماد مرا جلب کرد، خواست که ماشینم را در اختیارش قرار دهم تا با آن دوری بزند. او حتی برای اطمینان بیشتر مدارک و سوئیچ پراید را هم به من داد و گفت که فقط میخواهد لذت رانندگی با 206 را تجربه کند. برای همین قبول کردم و ماشینم را در اختیارش قرار دادم و در عوض سوار بر خودروی پراید در کنار او حرکت کردم، اما او در یکی از دور برگردانهای اتوبان مرا جا گذاشت و با سرقت خودروام متواری شد.
من هم که تصور میکردم این پراید متعلق به آن دختر است، تصمیم گرفتم تا زمان پیدا شدن وی سوار آن شوم غافل از اینکه دختر جوان این خودرو را هم از فرد دیگری به سرقت برده بود.
بعد از اظهارات مرد میانسال، این بار مشخصات خودروی او به تیمهای گشتی پلیس مخابره شد و دستور توقیف خودروی پژو 206 و دستگیری سرنشینان آن صادر شد.
چند روز بعد درحالیکه هنوز اثری از سارق جوان به دست نیامده بود، ماموران به ردی از خودروی مسروقه در شهرستان قزوین دست یافتند و با پیگیریهای پلیسی موفق شدند مخفیگاه دختر دانشجو را شناسایی کنند. این محل به سرعت به محاصره پلیس درآمد و سارق جوان قبل از اینکه بتواند از حلقه محاصره پلیس فرار کند، دستگیر شد.
عاشق رانندگی
لیلا به اداره آگاهی منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او گفت: دانشجوی رشته معماری هستم اما از همان بچگی عاشق رانندگی بودم. بزرگتر که شدم با دیدن هم سن و سالان خودم که سوار بر ماشینهای مدل بالا در خیابان ویراژ میدادند، حسابی حسرت میخوردم و داشتن ماشین و رانندگی با آن برایم شده بود مثل یک رؤیا.
ابتدا تلاش زیادی کردم که بتوانم یک ماشین کارکرده بخرم، اما نتوانستم پول مورد نیاز برای این کار را تهیه کنم. وی ادامه داد: یک روز که در خیابان با پسر جوانی آشنا شدم و فهمیدم که او صاحب یک پراید است، فکری به ذهنم رسید.
تصمیم گرفتم هر طوری شده خودروی او را سرقت کنم. برای همین وقتی مرا به رستوران دعوت کرد، نقشه سرقت ماشینش را عملی کردم. بعد از این سرقت، مدتی را با پراید مسروقه به تفریح پرداختم اما رفتهرفته از رانندگی با آن خسته شدم و دلم میخواست که ماشین مدل بالاتری داشته باشم.
برای همین وقتی با راننده یک پژو 206 آشنا شدم، با ترفندی خودروی او را سرقت کردم اما سرانجام ماموران پلیس مرا شناسایی کردند و به این ترتیب دستگیر شدم.
بعد از اظهارات دختر دانشجو، در حالی که وی از این کار خود بهشدت اظهار پشیمانی میکرد، دادیار پرونده برای او قرار قانونی صادر کرد و متهم در اختیار پلیس قرار گرفت.